دست پیچ

دست پیچ

قبل از دوران مجازی شدن عکاسی برای تمرین یکسری فیلم سیاه و سفید با حساسیت ۲۰۰ بود که کارخانه ای نبود معمولا دست ساز بود و با مشقت تولید می شد که بهش میگفتن دست پیچ
دست پیچ

دست پیچ

قبل از دوران مجازی شدن عکاسی برای تمرین یکسری فیلم سیاه و سفید با حساسیت ۲۰۰ بود که کارخانه ای نبود معمولا دست ساز بود و با مشقت تولید می شد که بهش میگفتن دست پیچ

آدم گشنه آدم گرسنه (آقای مهندس فرعون)

سلام

1- چند صد نفر از بچه های شرکت از اربعین حسینی برگشته اند و روابط عمومی مرتبط پلاکاردهایی آماده کرده تا بر سر در بخش های مختلف نصب شود و به همکار گرامی آقای فلانی که در آن قسمت در حماسه اربعین شرکت کرده خوشامد گفته شود؛ همه جای شرکت این پلاکاردهای متحد الشکل کوچک به چشم می خورد.

2- آقای فرعون بیست و اندی سال پیش با معدل 11 و خورده ای و مدرک کارشناسی معادل مهندسی کشاورزی آبیاری گیاهان دریایی از دارقوزآباد سفلی با هر روشی وارد شرکت تولیدی که هیچ ربطی به اطلاعاتش ندارد شده و وارد باند فلان شخص شده، در یکی از قسمت های آن زمان شرکت جا خوش کرده، با بند پ و باند بازی و تهدید و تطمیع به سمت معاونت همانجای شرکت رسیده است.

3- حدود 20 سال پیش در یکی ازدفاتر شرکت که پر است از مهندس یک مهندس تازه عقد کرده ای شماره ریاست دفتر مزبور را که رییسش یک دکتر است داده و گفته نامزدش هر وقت کاردارد به آنجا زنگ بزند؛ نامزد از همه جا بی خبر هم زنگ زده و از قضا خود آقای دکتر برداشته و جواب داده، نامزد مزبور هم از همه جا بی خبر به خیال اینکه تنها مهندس کل شرکت آقاشون است گفته "گوشی را بدهید آقای مهندس" آقای دکتر با اغماض و خیلی با متانت پرسیده "کدوم مهندس؟"، و نامزدهم با عصبانیت گفته "مهندس دیگه مگه چند تا مهندس دارید؟" دکتر مزبور که طاقتش ناگهانی طاق میشه جواب میده "من اگه پام را دراز کنم می خوره به چند تا مهندس حالا با کدومشون کار داری"!

4- اون آقای فرعون بند 2 اولا کارش طوریه که با همه شرکت سر و کار داره ثانیا به دلیل نا بلدی، بد ذاتی، یا هر و همه چیز دیگه ای تا تونسته کارمند ها را زجر داده و در حقشون اجحاف کرده،‌خودش را هم بهترین آدم شرکت می داند.

5- الان اون آقای فرعون بند 2 هم در زمان اربعین بوده (لابد مردم هم یادشون میره از جنایات ایشون یا حضور شمر و خولی در کربلا براشون بهشت میاره!!)و در شرکتی که دیگه مهندس نبودن تقریبا توش بی معنیه و همه به نام" آقای فلانی" در پلاکاردها درج شده اند در پلاکارد خوش آمد گویی اش نوشته "آقای مهندس فرعون"

هر چی فکر می کنم جمله آقای دکتر در بند 3 برای الان آقای مهندس فرعون بوده


!- البته آقای دکتر جمله خیلی نا مودبانه ای بکار برده بودند به دلیل عمومی بودن به این شکل اصلاح شد،  شما هرچی می تونید این جمله را بی ادبانه و چاله میدونی در نظر بگیرید تا درستش دستتون بیاد

آدم گشنه آدم گرسنه

سلام

دوستی می گفت آدم ها دودسته اند گشنه ها و گرسنه ها گرسنه ها با یک پرس یا نهایتا 2 پرس غذا سیر می شوند ( البته 2 پرس برای هم هیکل های من است) بالاخره از سر سفره پا می شوند، اما گشنه ها سیرمونی ندارند اینقدر سر سفره می نشینند تا یکی بلندشان کند؛ هنوز هم چشمشان به سفره است.

چند هفته پیش مدیر یک بیمارستان برای کمک گیری از یکی از شهردارها - که بیمارستانش در  محدوده شهرداری اش می باشد – که مثلا این چند  تا پروژه بیمارستان را عمرانی تلقی کند و کمک کند دعوت کرده بیمارستان طرف گفته با دو دست از مشاورانم میام با بیش از تمامی انگشتان موجود در بدنش آمده  تعریف کردند ته سفره هیچ چیزی نمونده بود حتی یک قلپ دوغ ! تازه دسر سرو شده را اهالی بیمارستانی نپسندیده بودند!!


پی نوشت : این پست احتمالا دنباله دارخواهد شد

مردی که ندونه پر کلاش چیه مرد نیست

سلام

شنبه طبق عادت کارمندان تنبل 2 هفته تعطیل، علی رغم آنکه شب زود خوابیدم بازهم به سرویس نرسیدم، خلاصه BRT و تاکسی تنها راه رسیدن به کار بود. در تاکسی راننده که با توجه به مسیر حدس می زد در کار با مواد اولیه خارجی سر و کار دارم با یک لحن ویژه ای پرسید " آقا! حالا که توافق شده!! و تحریم ها را برداشتند!!! قیمت فلزات چی میشه؟ میاد پایین؟" البته چشم های من چهار تا شد، دقیقا عین کارتون ها، ولی با خونسردی پرسیدم:" چطور ؟"، فهمیدم قصد خرید میلگرد برای تکمیل ساخت خانه ای که برای پسرش می سازد دارد. فارق از جواب اقتصادی که بهش دادم، گفتم: "آقا گیرم تحریم ها را هم برداشتند، گیرم قیمت فلزات و مواد اولیه مورد نیاز کمتر شد و زودتر بدستمون رسید، مهم اینه که اراده برای تبدیل و ارزش افزوده در داخل روش باشه، وگرنه جنس خارجی از بهترین نوعش را وارد می کنیم و اروپایی ها اعتراض می کنند چرا به آمریکا فحش می دید ولی سطح تجارت تون با آمریکا بیشتر از ماست و این وسط کارگر ایرانی بدبخت میشه۱؛ گیرم تحریم را برداشتند مشکل دان مرغ و تولید محصولات کشاورزی استراتژیک که کاری به خارجی ها ندارد، مشکل از خودمون است، که نمی دانیم در درون چه داریم و چه می خواهیم"

اگر ملتی غذایش و پوشاکش را دیگری تامین می کند نباید انتظار آزادی از دست دشمنش را داشته باشد.




۱ خودتون بگردید کی این اتفاق افتاده  نخواهید زبان سرخ و سر سبز بشود

عنوان نوشت: یک قسمت از سخن خاله سارا خطاب به مراد بیگ در سریال روزی روزگاری