دست پیچ

دست پیچ

قبل از دوران مجازی شدن عکاسی برای تمرین یکسری فیلم سیاه و سفید با حساسیت ۲۰۰ بود که کارخانه ای نبود معمولا دست ساز بود و با مشقت تولید می شد که بهش میگفتن دست پیچ
دست پیچ

دست پیچ

قبل از دوران مجازی شدن عکاسی برای تمرین یکسری فیلم سیاه و سفید با حساسیت ۲۰۰ بود که کارخانه ای نبود معمولا دست ساز بود و با مشقت تولید می شد که بهش میگفتن دست پیچ

پسر پادشاه آمده

سلام

امروز داشتم از آسانسور خارج می شدم گروهی از همکاران غیر هم بخش و مدیر گرامی را دیدم با عجله دارند می روند یکی از دوستان غیر هم بخش صدا زد "فلانی نمی آیی جلسه؟"، گفتم "جلسه چی؟" آقای مدیر به هوای نشنیدن با سرعت رفتند که پاسخگو نباشندودیگران را هم صدا زدند که "پس بیایید."

شصتم خبر دار شد جلسه مهمی است که بودن من و دیگر همکاران (زیر دست آقای مدیر) در آن به نبودن مدیر محترم می انجامد. با بازگشت به قسمت از دیگر همکاران پرسیدم "آقای مدیر آیا ایشان را به جلسه دعوت کرده اند یا نه؟" و جواب منفی آنها باعث شد مطمئن شوم  حدسم کاملا درست بوده است.

یکی از دوستان غیر هم بخش برای بردن یک گزارش به قسمت آمد ازش پرسیدم  "جلسه با مدیرعامل جدید است؟" جوابش البته و یقینا  مثبت بود.


پی نوشت: تو این یک هفته که نبودیم مدیرعامل عوض شده

عنوان نوشت : مثال زیبای مدیر دانش شرکت با شنیدن این داستان، داستان سیندرلا بود که خواهران زشتش او را از پسر پادشاه پنهان نمودند تا شانس خودشان بیشتر شود