دست پیچ

دست پیچ

قبل از دوران مجازی شدن عکاسی برای تمرین یکسری فیلم سیاه و سفید با حساسیت ۲۰۰ بود که کارخانه ای نبود معمولا دست ساز بود و با مشقت تولید می شد که بهش میگفتن دست پیچ
دست پیچ

دست پیچ

قبل از دوران مجازی شدن عکاسی برای تمرین یکسری فیلم سیاه و سفید با حساسیت ۲۰۰ بود که کارخانه ای نبود معمولا دست ساز بود و با مشقت تولید می شد که بهش میگفتن دست پیچ

من و بابا و آقا محسن و چامسکی و مصدر جعلی

سلام

آقا محسن اخیرا به جملات عجیب و غریب بیشتری توسل پیدا می کنند تا شیرین زبونیشون را اثبات کنند، بخصوص از مصادر جعلی زبان فارسی بیشتر استفاده می کنند تا بیشتر شیرینی زبونشون به رخ کشیده بشه به این مثال توجه کنید:

روز جمعه خونه بابا آقا محسن درخواست کاغذ برای نقاشی کرده و هیچ کس حالش را نداره نظم خونه را در آستانه بازگشت مامان از سفربهم بریزه و نتیجتا کسی دفتر نقاشی اش (یک سر رسید قدیمی که در کارتن اسباب بازی ها بالای کمد است)را براش نمیاره، خلاصه به خواهرش متوسل میشه که یک کاغذ از این کاغذ سفیدهات بده و اون هم  طبق معمول سربسرش می گذارد؛ بابا عصبانی می گوید یکی از کاغذ یک رو های مرا بیاور و خودش می رود که بیاورد

اما آقا  محسن در این بین ناگهان می گوید" این کاغذ های بابا جان چه بدردشون می خوره؟ حالا که بازنشستن همه اش را بدن من روش نقاشی کنم!!"

البته در این جا نظریه بنده برای یادگیری زبان بصورت مفهومی بر نظریه بابا و چامسکی بر یادگیری زبان بصورت اکتسابی برتری پیدا میکنه و جای بحث 2 ساعته سابقه دار بین من و بابا باز میشه

نتیجه بحث البته همیشه اینه که من هنوز زبان انگلیسی و نه هیچ زبان دیگه ای غیر فارسی را نمی تونم به خوبی استفاده کنم ولی بابا یک عمر است زبان تدریس می کنند!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.