سلام
پرده ششم
داخلی - منزل
مرد با صدای زنگ تلفن ازخواب می پرد نگاهی به ساعت می کند ساعت 8 است و نیم ساعتی تا اذان مغرب مانده گوشی را که برمی دارد صدای همسرجان را از آنور خط می شنود
-امشب نمی خواهد بیایی خودم می مانم
-ولی من به مسئول بخش قول دادم نمی شه
- خودش آمد اجازه داد، گفت چون هر دو تا تون خانمید امشب بمانید
- ولی صبح با من شرط کرد حتی بعد عمل هم گفت مادرش خیلی نمونه
- خیلی اصرار نکن مادر رامین هم میگه همسرش مریض بوده و نمی تونسته بیاید حالا خوشحال است که این اتفاق افتاده
- ولی تو خودت چی؟ اگر می تونستی بمانی که نمی رفتیم دنبال تعویض بخش
- سخت نگیر خواست خدا بوده
پرده پنجم
داخلی - اتاق 5 بخش جراحی مردان
رامین را روی تخت به اتاق می آورند مادرش هم همراهش می آید اتاق شلوغ است آخر وقت ملاقات است آقا محسن (4 و نیم ساله!) که حالا هوشیاریش کامل شده هنوز نمی تواند صحبت کند ولی چند کلمه ای حاکم از درد و نخوردن آب به زور بر زبان می آورد.
همسرجان - تو برو خونه صبح تا حالا اینجا بودی برو یک ساعت را گیر نمی دهند بابای رامین هم که نیامده کمی استراحت کن هروقت آمد تماس می گیرم بیایی، فعلا من و مادرش هستیم بعید است بخواهند اذیت کنند.
- باشه ولی یک ساعت بیشتر نشود ها زود زنگ بزن من دیشب را نخوابیدم 1 ساعت بخوابم بس است
پرده چهارم
داخلی - بخش جراحی مردان
دختر به مسئول بخش می گوید پدرش تا عصر می آید
مسئول بخش من و منی میکند - حالا حتما میاد
- توراهه
مسئول بخش نگاهی پرونده این یکی مریض می کند:
- چرا نمی بریدش بخش اطفال
- مادرش ناخوش است نمی تونه شب بایسته
- خاله ای، عمه ای مادر بزرگی چیزی
- نه همه گرفتارند عمه که نداره، خالش هم بدتراز مادرش، تازه ماه رمضونی کی را اذیت کنیم، خودم وامیستم
- شرط داره مادرش نمی تونه غیر وقت ملاقات بیاد ها! البته برای بعد از عملش تا حدود یک ربع اشکال نداره
- ممنون
مسئول بخش یکی از پرستارها را صدا می زند " آقای .... این دوتا مریض را وقتی آوردند بذار توی یک اتاق یکیشون سنش از مرز بخش اطفال گذشته اون یکی باباش میخواد بیاردش...."
پرده سوم
داخلی - پذیرش
مرد تند تند بین بخش و پذیرش در حرکت است، می خواهد مجوز بگیرد؛
مسئول پذیرش - بخش اطفال صبح ها تا دم غروب مردها می توانند بمانند ولی شب حتما باید یک خانم همراه کودک باشد
- ولی مادرش مریض است شاید حداکثر یکی، دو ساعت بتواند بماند
- خوب برید بخش های دیگه مثلا جراحی مردان
- خوبه برادرش را هم بردیم همانجا اون روز بخش اطفال جا نداشت!
- اما الان باید برید از مسئول بخش اجازه بگیریدپرده دوم
داخلی - پذیرش
- زن دایی، میگه رامین سنش از بخش اطفال بیشتره باید بره جراحی مردان
- خو بره مگه چیزه. چه فرقی داره
- آخه اونوقت شب نمی تونی پیشش باشی
- خو پرستار داره! ناره!
- چرا ولی پرستارها که نمی تونند به همه برسند مگه چند تا پرستار داره تازه رامین خجالتی است و این عمل براش سخت میشه ممکن براش اتفاقی بیفته
- خو ببرش یه جادیگه دکترش گفته امروز بستریش کنین.
- آخه بخش داخلی مردان هم تختاش پره فقط بخش جراحی مردان جا داره
- خدا خیرت بده یک کاریش بکن برو بگو باباش میاد خدا تا اونوقت بزرگه
پرده اول
خارجی - درب یک منزل غیر شهری
مرد(روی ویلچر نشسته)رو به همسرش:- شما ای رو ببر خدا بزرگه کاری به این مراسم ها نداشته باش اگه سر وقت عمل نشه دکترش گفت مشکل پیدا میکنه ها
- خدا خیرت بده مرد ولی چه جوری ببرمش تو خودت زمین گیری کاش لاقل یکی بود از تو مراقبت کنه
- تو نگران من نباش امروز فامیل و آشنا به خاطر این مصیبت اطراف زیاده یکی شون میاد پیش من باقی بچه ها را هم بذار؛ برو خونه خواهرم، دختراش نمیان می مونن، برات کمکند
- توکل بر خدا عمل قبلیش که بخیر گذشت خدا این دفعه را خودش کمک کنه