دست پیچ

دست پیچ

قبل از دوران مجازی شدن عکاسی برای تمرین یکسری فیلم سیاه و سفید با حساسیت ۲۰۰ بود که کارخانه ای نبود معمولا دست ساز بود و با مشقت تولید می شد که بهش میگفتن دست پیچ
دست پیچ

دست پیچ

قبل از دوران مجازی شدن عکاسی برای تمرین یکسری فیلم سیاه و سفید با حساسیت ۲۰۰ بود که کارخانه ای نبود معمولا دست ساز بود و با مشقت تولید می شد که بهش میگفتن دست پیچ

معرفت آقا محسن

سلام

1- صبح سه شنبه 25 آبان از مسجد کوفه برگشته بودم و خانه ابوعلی استراحت می کردم سید محسن صدام زد و گفت بلیط برای پنجشنبه جور شده 300 هزار تومانی هم هست او ل گفتم نه، ولی بعد پیش از ظهر راضی شدم و 4 تا بلیط خریدم همسر جان و بچه ها از فرودگاه نجف برگردند اصفهان.

2- بعد از ظهر بچه ها را برداشتیم برای مغرب رفتیم صحن و سرای حضرت خورشید نجف، جای همه خالی صحن حضرت زهرا طبقه بالا نزدیک گنبد نماز را خوندیم و بعد از نماز یک مداحی برنامه ریزی شده در صحن را استفاده کردیم آمدیم تا بیاییم برای خیابان رسول با ماشین برویم مسجد سهله.

3- در خروجی صحن تصمیم گرفتیم چند تا پارچه فروشی را هم سر بزنیم اینجا بود که آقا محسن که در حال شیطنت و غر زدن بود بطور ناگهانی انگشت سبابه دست چپش رفت لای در شیشه ای یک هتل و گوشت سر انگشتش کنده شد (قسمت بزرگی بود ولی خوشبختانه به استخوان نرسیده بود و ناخن هم از بین نرفت) به سرعت به دارشفای داخل حرم رفتیم قسمت کنده شده نبود و نمی شد بخیه زد؛ یک پانسمان و گفتند بروید بیمارستان.

4- یکی از بیمارستان های شهری اطراف نجف و کوفه در راه ورودی مسجد سهله است، به سرعت یک تاکسی به شرط پیاده کردن دم در بیمارستان گرفتیم همسر جان و زهرا و مهدی را گفتم بروند مسجد من هم رفتم بیمارستان.

5- دم در طبق قرار همسرجان و بچه ها منتظر بودند، همسرجان به محسن گفت اینجا خانه امام زمان است، امشب هم حضرت اینجان؛ محسن با همون دستی که درد داشت و کلی خون ازش رفته بود، تما م حاج آقا ها را که می دید، می دوید سلام کند، وقتی پرسیدیم چرا گفت چون شاید یکی شون امام زمان باشه؛ منم که بعد از ظهر کاپشنم را نپوشیده بودم سرما خورده حتی نمی تونستم از کنار دیواری که تکیه داده بودم برم زیر آسمان سلام الله الکامل التام بخونم.

6- پنجشنبه اگر با پرواز بر نگشته بودند ممکن بود خطر ساز بشه


پ.ن1: از وقتی برگشتیم محسن تصمیم گرفته حاج اقا بشه

پ. ن2: الان به لطف خدا دستش سالمه

انگار نه انگار

سلام خدمت همه دوستان و فعالان فرهنگی سیاسی اجتماعی و اقتصادی

یکی از اخلاق های بدی که رواج داره اینه که اگر کسی بهمون دشنام بده شروع می کنیم به مقابله به مثل
انگار نه انگار که اجتماعی هست اخلاقی هست اسوه اخلاقی ای هست
انگار نه انگار پیامبر همسرشون عایشه را از دشنام به یهودیان بنی قریظه حذر دادند
  ادامه مطلب ...

آدم گشنه آدم گرسنه (آقای مهندس فرعون)

سلام

1- چند صد نفر از بچه های شرکت از اربعین حسینی برگشته اند و روابط عمومی مرتبط پلاکاردهایی آماده کرده تا بر سر در بخش های مختلف نصب شود و به همکار گرامی آقای فلانی که در آن قسمت در حماسه اربعین شرکت کرده خوشامد گفته شود؛ همه جای شرکت این پلاکاردهای متحد الشکل کوچک به چشم می خورد.

2- آقای فرعون بیست و اندی سال پیش با معدل 11 و خورده ای و مدرک کارشناسی معادل مهندسی کشاورزی آبیاری گیاهان دریایی از دارقوزآباد سفلی با هر روشی وارد شرکت تولیدی که هیچ ربطی به اطلاعاتش ندارد شده و وارد باند فلان شخص شده، در یکی از قسمت های آن زمان شرکت جا خوش کرده، با بند پ و باند بازی و تهدید و تطمیع به سمت معاونت همانجای شرکت رسیده است.

3- حدود 20 سال پیش در یکی ازدفاتر شرکت که پر است از مهندس یک مهندس تازه عقد کرده ای شماره ریاست دفتر مزبور را که رییسش یک دکتر است داده و گفته نامزدش هر وقت کاردارد به آنجا زنگ بزند؛ نامزد از همه جا بی خبر هم زنگ زده و از قضا خود آقای دکتر برداشته و جواب داده، نامزد مزبور هم از همه جا بی خبر به خیال اینکه تنها مهندس کل شرکت آقاشون است گفته "گوشی را بدهید آقای مهندس" آقای دکتر با اغماض و خیلی با متانت پرسیده "کدوم مهندس؟"، و نامزدهم با عصبانیت گفته "مهندس دیگه مگه چند تا مهندس دارید؟" دکتر مزبور که طاقتش ناگهانی طاق میشه جواب میده "من اگه پام را دراز کنم می خوره به چند تا مهندس حالا با کدومشون کار داری"!

4- اون آقای فرعون بند 2 اولا کارش طوریه که با همه شرکت سر و کار داره ثانیا به دلیل نا بلدی، بد ذاتی، یا هر و همه چیز دیگه ای تا تونسته کارمند ها را زجر داده و در حقشون اجحاف کرده،‌خودش را هم بهترین آدم شرکت می داند.

5- الان اون آقای فرعون بند 2 هم در زمان اربعین بوده (لابد مردم هم یادشون میره از جنایات ایشون یا حضور شمر و خولی در کربلا براشون بهشت میاره!!)و در شرکتی که دیگه مهندس نبودن تقریبا توش بی معنیه و همه به نام" آقای فلانی" در پلاکاردها درج شده اند در پلاکارد خوش آمد گویی اش نوشته "آقای مهندس فرعون"

هر چی فکر می کنم جمله آقای دکتر در بند 3 برای الان آقای مهندس فرعون بوده


!- البته آقای دکتر جمله خیلی نا مودبانه ای بکار برده بودند به دلیل عمومی بودن به این شکل اصلاح شد،  شما هرچی می تونید این جمله را بی ادبانه و چاله میدونی در نظر بگیرید تا درستش دستتون بیاد

سبایکر

سلام

امسال برای اولین بار با موکب هایی برخورد کردم که نامشان "شهدای سبایکر" بود البته شاید سال های گذشته هم بوده باشند ولی هم من ندیده بودم هم امسال تعدادشون اونقدر زیاد شده بود که به چشم بیایند، پیدا بود که برای مردم عراق کم کم کشته شده های پایگاه اسپایکر موصل تعریف جدیدی پیدا کرده.

ملت عراق که در 6 دهه اخیر تمام دولت هایی که بر شان حکومت کرده اند از نوع کودتایی و دیکتاتوری و در نهایت حاکم اشغال کننده بوده عادت کرده اند که کشته بدهند برای مطامع و خواسته های دیکتاتورها و یا بدون دلیل فقط به خاطر اشغال شدن کشورشون و تازه داشته اند حکومت داخلی مبتنی بر مبانی عقلی و غیر دیکتاتورانه را تجربه می کرده اند که ناگهان از سوی دیکتاتورهای دموکراسی نقاب معضلی به نام داعش بر آنها تحمیل شده و تا اشغال پایتخت شان پیش رفته است.

در اثر اولین حرکت این معضل جدید ناگهان 1500 نفر از جوانانشان را که در حال آموزش دفاع بوده اند به ناجوانمردانه ترین شکل از دست داده اند و در 3 سال اخیر تا به خود بجنبند بسیج مردمی تشکیل بدهند و کمک کنند به آزادی کشورشان از چنگال این دژخیمان کم کم کشته داده اند و معنی شهید را فهمیده اند.

تازه توانسته اند، یاد بگیرند برای خودشان و دفاع از ملت خودشان بدون دخالت و توجه به خواسته های دیکتاتورها و فرعون ها شهید بدهند پیروزی بدست بیاورند و افتخار آفرین باشند، البته و صد البته نه اینکه بلد نبوده اند بلکه باز یادگیری و یادآوری همگانی اتفاق افتاده است در سایه این یادگیری اتحاد بیشتری در میان این ملت  اتفاق افتاده و حالا یاد آن کشته های اولین که شهید دفاع بوده اند برای این بیداری روشنگر و الهام بخش است.

تمدن سازی اسلامی - هویت ملی

سلام

همه ما کم و بیش با موضوع جهانی سازی برخورد کرده ایم البته با مفهوم خاصی که ابر قدرت های غربی از این واژه برامون درست می کنند زبان جهانی، فرایندهای جهانی، فرهنگ همه فهم و .... البته اگر کمی اهل فکر و تحقیق باشیم با مزایا و معایبش هم کم و بیش آشنایی داریم؛ از بین رفتن روزانه چندین زبان، گویش یا لهجه محلی، از بین رفتن خرده فرهنگ ها، هویت سازی منفی از جوامع، آمار بالای خودکشی در نواحی جهانی سازی شده و ....

 
  ادامه مطلب ...