دست پیچ

دست پیچ

قبل از دوران مجازی شدن عکاسی برای تمرین یکسری فیلم سیاه و سفید با حساسیت ۲۰۰ بود که کارخانه ای نبود معمولا دست ساز بود و با مشقت تولید می شد که بهش میگفتن دست پیچ
دست پیچ

دست پیچ

قبل از دوران مجازی شدن عکاسی برای تمرین یکسری فیلم سیاه و سفید با حساسیت ۲۰۰ بود که کارخانه ای نبود معمولا دست ساز بود و با مشقت تولید می شد که بهش میگفتن دست پیچ

نظم ایرانی

سلام

چند روز پیش با یکی از همکاران با سابقه تر در مورد بازنگری بعضی فرایند های سازمانی درحوزه کاری خودمون صحبت می کردیم خاطره ای گفت که بیان اش خالی از لطف نیست.

- رکود خاصی بر تولیدات شرکت حاکم شده بود و در این میان صف غذای سالن ناهار خوری بسیار پر حجم و چشمگیر بود بنده و تعدادی از دوستان که تازه از دانشگاه استخدام شده و در مدیریت فرایند و روشهای طرح و برنامه شرکت مشغول بودیم تصمیم گرفتیم یکی از کارهایی که سامان دهی می کنیم صف سالن غذاخوری باشد تا هم کمتر در چشم بیاید و هم درمیانه رکود این صف در  روحیه پرسنل کمتر اثر بگذارد؛ از طرفی طبق مرسوم مدیریت ایرانی در میانه رکودی که ناشی از عملکرد غلط مدیران و برخورد غلط با بازار و مشتریان بود زمزمه هایی بر تعدیل نیرو و انداختن تقصیر بر عهده پرسنل بود و در مثال های جلسه های مدیریتی به صف سالن غذا خوری بطور دقیق به عنوان عامل رکود اشاره می شد!!

خلاصه اینکه 6 نفری فرم های کارسنجی و محاسبات صف را آماده کردیم به همراه چند تن دیگر برای هر صف 2 نفر در ابتدا و انتهای صف اطلاعات ثبت می کردند 2 نفر در حوزه توزیع غذای هر صف اطلاعات کارسنجی جمع آوری می کردند و باقیمانده هم در آشپزخانه کارسنجی کار آشپزخانه را انجام می دادند. طبیعتا اینکه عده ای دارند به رفت و آمد و کارها نگاه می کنند و تند تند مطالبی را می نویسند نگاه های پرسنل را در هر سه حوزه تغییر داده بود همه با شک نگاه می کردند و آشنا تر ها می پرسیدند دارید چکار می کنید که طبیعتا با توجه به حجم اطلاعاتی که باید ثبت می شد،  فقط با لبخند اعضای گروه کار سنجی و جمع آوری اطلاعات روبرو می شدند.

هنوز روز اول از اطلاعات برداری که 1 هفته برنامه ریزی شده بود نگذشته بود که، از فردا دیگر صفی تشکیل نمی شد پرسنل خودشون وقت را طوری تنظیم می کردند که صف بیش از 10 نفر نمی شد، آشپزخانه نواقص کاریش را بر طرف کرده بود و همیشه غذای آماده داشت و در حوزه توزیع غذا هم اتلاف وقت به کمترین حد رسیده بود طوری که اطلاعات برداری روز دوم مختل شد و تصمیم گرفتیم این برنامه را هفته بعد اجرا کنیم!

البته طبیعتا این وضع حدود 1 ماه ادامه داشت و در این مدت بازار شایعات هم داغ شده بود یک عده بیش از قبل ما را تحویل می گرفتند و یک عده هم نگاه های خاصی از سر تنفر به ما می کردند! بعد از حدود یک ماه رکود حاکم رنگ باخت و وضع پرسنل هم بهبود پیدا کرد صف کمی کمتر از قبل شده بود و البته چون مدیران دیگر صف را عامل رکود نمی دانستند ما هم برنامه را برای کاهش صف دوباره نگذاشتیم!

نمونه بارزی از نظم ایرانی!!